از جنگل ابری گذشتم
از کوهی کبود تا دریای آبی
با این همه
همچنان غمگینم.
ریشه ها را کنار بزنید
زیر بید مجنونی خاکم کنید
من باید بدانم این عشق
از کجا آب می خورد.
من ندانم که کی ام
من فقط می دانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگی ام!
صدای گنجشکان
از روی برگ
می چکد
چکه
چکه
در برکۀ هوای بامدادی
بیا برویم
توی خیابانهای خالی ازعشق
قدم بزنیم
با هم که باشیم
بوسه و باران حتما خودشان را می رسانند!
یداللَّه گودرزى