شعرهای نزار قبانی

شعرهای نزار قبانی

شعرهای نزار قبانی با ترجمه دکتر یدالله گودرزی
شعرهای نزار قبانی

شعرهای نزار قبانی

شعرهای نزار قبانی با ترجمه دکتر یدالله گودرزی

«هرگز نپرسید!»



هرگز نام محبوبم را از من نپرسید
می ترسم عطرِ او به مشامتان برسد،
حتی اگر حرفی از نام ِ او بگویم
شب در دهانِ کوچه ها می مانَد!

او را در خنده ی ساقی ها می بینید
در لرزشِ بازیگوشانه ی پروانه ها
در دریا، در تنفس ِ کشتزارها
در نغمه خوانی ِ پرنده ها
در اشکهای زمستان
در رگبار بی دریغِ باران!
خوبی هایش در کتابها نمی گنجد
و قلم شاعران از وصفش ناتوان است.
هرگز نام محبوبم را نپرسید
همین که نشانه هایش را دادم
کافی ست!

#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی 


محبوب من!

چه قدر خوش شانس بودم
که تو را به چنگ آوردم،
و بخشی از شعرِ من شدی.

تو مثل ِ شن های ساحل، دلپذیری
و مثل ِ شب ِ قدر، دلخواهی!

چه قدر شعرم زیبا شد
وقتی در دستانِ تو پرورش یافت،
و من چه قدر ثروتمند
و نیرومند شدم
از روزی که تو نصیب ِ من شدی!


#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی 

چهره ی تو روی صفحه ساعتم
حک شده است
روی دقیقه شمار و ثانیه شمارش!
چهره ی تو بر هفته ها، ماهها و سالهایم
حک شده است،
زمانی خصوصی برای من نمانده است
تو همه ی زمانِ من شده ای
،
باتو پادشاهی ِ کوچکم پایان یافته است
چیزی وجود ندارد تا به تنهایی صاحبش باشم
گلدانی نیست تا تنهایی مراقبش باشم
کتابی نیست تا تنهایی بخوانمش!
تو وارد فاصله ی چشمم تا کاغذ می شوی
واردِ لبانم و صدایم می شوی
تو بینِ سَرَم و بالشم هستی!
بینِ انگشتانم
و لای لباسم!

##نزار_قبانی ترجمه #دکتر_یدالله_گودرزی #شعر_جهان 


«
دوستت دارم »
«
دوستت دارم »
واین امضای من است!
#نزار_قبانی #ترجمه_شهاب_گودرزی

#مسابقه


بقیه می خواهند بخورند،
اما من گرسنگی را می خواهم.
می خواهند بپوشند
من عریانی را می خواهم،
می خواهند خانه ای داشته باشند
من آوارگی را می خواهم!

برای همین نمی توانم با کسی مسابقه بدهم
زیرا همه می خواهند برنده شوند
من می خواهم ببازم!

#محمدماغوط ترجمه #یدالله_گودرزی #شعر_جهان