بیا برویم
توی خیابانهای خالی ازعشق
قدم بزنیم
با هم که باشیم
بوسه و باران حتما خودشان را می رسانند
یدالله گودرزی
Давай пойдем погулять
По улицам без любви .
Когда мы бываем вместе ,
целуя и дождь
Обязательно придут .
Ядолла Гударзи
از جنگل ابری گذشتم
از کوهی کبود تا دریای آبی
با این همه
همچنان غمگینم.
ریشه ها را کنار بزنید
زیر بید مجنونی خاکم کنید
من باید بدانم این عشق
از کجا آب می خورد.
من ندانم که کی ام
من فقط می دانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگی ام!
صدای گنجشکان
از روی برگ
می چکد
چکه
چکه
در برکۀ هوای بامدادی
بیا برویم
توی خیابانهای خالی ازعشق
قدم بزنیم
با هم که باشیم
بوسه و باران حتما خودشان را می رسانند!
یداللَّه گودرزى
«آنک» شعری است کوتاه و کامل، بهره گرفته از امکان شعر نیمایی و سپید که حداکثر در پنج بند و جمله، حرف خود را بیان می کند و دربرگیرنده تأملی شاعرانه، تصویر، ایهام و یا اندیشه ای عمیق و موجز است. علاوه بر آن حتّی گاه ممکن است کاریکلماتور وار هم باشد کما این که در ابیات شعر کهن نیز از این گونه وجود دارد، مثال دم دستی آن:
ما نمانیم و عکس ما ماند
گردش روزگار برعکس است!
گاه نیز می تواند مانند رباعی معنایی فشرده و به قول معروف کپسولی داشته باشد و اگر بخواهیم از اصطلاحات علوم جدید بهره بگیریم باید بگوییم نوعی «نانو شعر» است مثل نانوتکنولوژی!
از این رو گاه می تواند دریا را در لیوانی جای دهد و ضربه و تکان دهندگی آن، مخاطب را در اندیشه فروبرد گاه هم مثل دوبیتی حسی ناب را منتقل کند. مثل این «آنک» جناب شفیعی کدکنی که بارها خوانده ایم و دیده ایم:
آخرین برگ سفرنامه باران این است
که زمین، چرکین است!
(از مقاله ی آنک ، نامی برای شعر کوتاه از شاعر معاصر شهاب گودرزی)